آيينه هايي که زنگار گرفته اند





درخت ميوه ، از آخرين روزهاي زمستان و از اوايل بهار ، هنگامي که آرام آرام شروع به شکوفه دادن و سبز شدن مي کند تا زماني که به بار مي نشيند و ميوه هايش هر روز رسيده تر مي شود ، گويي همواره معرفتش نسبت به پروردگارش لحظه به لحظه افزايش مي يابد و از همين روست که روز به روز افتادگي و تواضعش بيشتر و بيشتر مي شود ؛ چرا که به خوبي درک کرده اين دارايي از آن خالق و به عنايت اوست . و نهايتا هم تمام آنچه را که بدست آورده بدون هيچ چون و چرايي به پاي حضرت دوست مي ريزد و در راه دضايت او نثار مي کند .
اين ويژگي اما ، در بسياري از انسان ها به عکس است که فرمود :« ان الانسان ليطغي ، ان راه استغني » هرچه داشته هاي آنان بيشتر مي شود ، از محدوده ي رضايت و تسليم الهي خارج تر مي شوند ، و « من ، من » کردن هاشان فراوان تر مي شود ، تا جايي که به راحتي به خود اجازه مي دهند وارد هر حريمي بشوند و بنا يه يک سري دلايل واهي و پر از وهم ، پا روي هر حرمتي بگذارند و به اسم « واقع بيني » و « واقع گرايي » هر قداستي را زير سؤال ببرند .
حريم مقدس شهيد و شهادت از آن حريم هايي است که بيگانگان و دشمنان در قرن هاي متمادي ، همواره سعي در خاموش کردن نورانيت شگرف اين حريم مقدس داشته اند . اين سعي و تلاش شيطاني ، در عصر حاضر ، نمود بسيار بيشتري يافته است ؛ چرا که دشمنان حق و حقيقت ، به ابزار و آلات پيشرفته تري مجهز گرديده اند . آنان که از پيروزي مردم ايران بر رژيم شاه و پس از آن ، از مقاومت جانانه شان در مقايل تمام قدرت هاي استکباري دنيا به حيرت آمده بودند ، سال ها روي اين مردم و اسرار پيروزي آنها کار اطلاعاتي و سازمان يافته کردند و در نهايت به اين نتيجه رسيدند که علت اصلي پيروزي هاي شگرف ملت ايران ، در تأسي جستن به واقعه ي بي نظير کربلا و سيد و سالار شهيدان ، حضرت ابا عبد الله الحسين - سلام الله عليه - است . و دقيقا به همين سبب هم بود که از اواخر دهه ي شصت ، بنا به شواهد و مطالب مستند، هجمه ي سنگين و حساب شده اي را به اين وادي و ملک مقدس آغاز کردند . در اين زمينه ، مطالب مستند و مستدل ، فراوان است ، اما چون نگارنده را از نگارش اين سطور ، مقصود ديگري است ، به ذکر همين اندازه بسنده مي کنيم و اين چند سطر را مقدمه اي قرار مي دهيم براي اين که وارد مقوله مد نظر شويم .
متأسفانه در سال هاي دهه ي هفتاد و پس از آن ، عده اي از هنرمندان و اديبان با خلق يک سري آثار به اصطلاح هنري و ادبي در عرصه ي دفاع مقدس ، دست به تحريف و دگرگوني حقايق اين عرصه ي نوراني زدند و خواسته يا نا خواسته ، آب در آسياب همان کساني ريختند که همواره هزينه هاي هنگفتي را صرف نموده اند تا به زعم خودشان ، تمام نورانيت آن سال هاي مقدس را خاموش کنند و از بين ببرند .
چه بسيار فيلم ها و سريال هايي که در سال هاي اخير ، با رويکرد دفاع مقدس ساخته شدند و ليکن ذره اي از حقايق آن دوران را بازگو نکردند .
براي نمونه ، در اولين شماره نشريه امتداد ، امير سر تيپ « محمد حسين دادرس » که خود در عمليات والفجر چهار ، حضوري فعال داشته ، طي مصاحبه اي به اين حقيقت مهم تصريح مي کند که : فيلم سينمايي « کاني مانگا » تصاويري غير واقعي از آنچه بر فراز اين ارتفاع در والفجر چهار اتفاق افتاده است ، به معرض نمايش مي گذارد .
شايد بتوان آفت آلوده شدن به عشق هاي زود گذر و مادي را بزرگترين آفت اين قبيل آثار دانست ؛ گاهي اين آفت تا جايي پيشرفت مي کنند که مثلا يک رزمنده، به عشق يک دختر پا در جبهه مي گذارد و به خاطر قولي که به او داده است ، مي جنگد و مي کشد و اسير مي گيرد و در نهايت ، بدون هيچ گونه تحولي به شهر و ديار خود باز مي گردد تا سرش را در آبشخور همان معشوق فرو ببرد ! !
گاهي به نويسندگان و کارگردانان اين گونه آثار اعتراض کرده ام و در کمال تعجب ديده ام که آنها از طرفي خودشان اعتراف دارند که حقايق جنگ ، چيزهاي فراتر از اين حرف و حديث هاي سطحي بوده است ، ليکن از طرفي هم اين اعتقاد عجيب و غريب را دارند که آن حقايق را بايد تا پايين ترين حد خود تنزل داد و در غالب گرايش هاي امروزي ، به خورد مردم داد !
گروهي از همين ها که در زمره ي اديبان هستند ، اعتقاد عجيب تر و غريب تري دارند و آن اين که : شهيدان کساني بوده اند مثل ما و آن ها را نبايدبزرگ و دست نيافتني کرد ! البته در اين که آنها مثل ما بوده اند شکي نيست ، ولي آنچه مسلم است ، اين است که آن ها هرگز در حد و حدودي که ما هستيم باقي نماندند ؛ بلکه با همت بلند و آسماني شان ، بسياري از حجاب هاي عالم وجود را مخصوصا حجاب هايي را که خيلي از هنرمندان و اديبان گرفتارش هستند- دريدند و در عالم معنا پيشرفت کردند و اوج گرفتند و به جايي رسيدند که به تعبير رهبر انقلاب: « ما به گرد پاي آن ها هم نرسيديم . »
بنابر اين ، آن ها اکنون ديگر مثل ما نيستند و اگر هم ما مثل آن ها بوديم و همت و عزم آن ها را داشتيم ، البته به فضل حق تعالي ، همواره بايد اميدوار بود و در اين نبايد شک کرد که: « الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا » . اما وظيفه ي هنرمند و اديب در مقوله هاي مقدسي چون شهدا ، اين نيست که مقامات عالي آن ها را در حد فهم و درک خودش از عالم هستي پايين بياورد ، به اين بهانه که مخاطبانش بتوانند با آن شخصيت ملکوتي رابطه برقرار کنند ؛ بلکه در اين قبيل مقوله ها ، وظيفه ي هنرمند اين است که در عالم معنا پيشرفت کند و همت بالا و والا به خرج دهد ، و با دو سلاح توکل و توسل، به هر اندازه اي که مي تواند، آن مقاومت را درک کند . آن وقت آنها را با توجه به همان جايگاه بلند و رفيع شان براي مخاطبش ترسيم نمايد ، سپس به مخاطبانش بگوييد که شما بياييد بالا . ما اين انسان هاي آسماني را تنزل نمي دهيم تا شما بتوانيد آن ها را درک کنيد، بلکه شما همت تان را بالا ببريد و از لذت هاي مادي و دنيايي چشم پوشي کنيد تادر عالم معنا پيشرفت نماييد و آن گاه بتوانيد اين انسان ها را درک کنيد . ودر واقع ، آنها را الگوي زندگي دنيايي خود قرار دهيد :« و بالنجم هم يهتدون ».
در ميان خيل عظيم شهدا ، شهيداني هم بوده اند که گذشته هاي آلوده به گناه داشته اند که البته بعد ها متحول گرديده اند و در نهايت به مراتب بالاي انساني دست يافته اند . جالب توجه است که استادان هنرمند و اديبي که ذکرشان در بالا رفت ، اعتقاد دارند که اين شهيدان را بايد با اسم و رسم خودشان در جامعه مطرح ساخت و زندگي آن ها را بي هيچ کم و کاستي به نگارش در آورد- و اگر هم مجالي شد - به تصوير کشاند ! يک بار از سر اعتراض ، به يکي از اين حضرات گفتم : بيني و بين الله، شما خودت در طول عمرت ، هيچ گناه و معصيتي مرتکب نشده اي ؟ در جوابم با کمي تأمل گفت : انسان بدون خطا نمي شود . به او گفتم : آيا دوست داري همه ي گذشته ات را در جامعه مطرح کنند و بعد بگويند اين آقايي که اکنون اديب و هنرمند شده ، همين فردي است که اين گناهان و معاصي را مرتکب شده است ؟!...
يقينا هيچ عقل سليمي نمي پذيرد که فرد يا افرادي ، هرچند با مقاصد به ظاهر خيرخواهانه که باطنش جز غفلت و کج انديشي چيزي ندارد، بيايند و با آبرو و حيثيت او بازي کنند . حال اين حضرات چطور بايد به خود اجازه بدهند با آبروي کسي که به مقام شهادت رسيده و بنا به نص صريح آيات قرآن و روايات اهل بيت - عليهم السلام - حيات او بسيار فراگيرتر و گسترده تر از حيات مادي اش شده است و حفظ حرمتش هم واجب تر از زماني شده که در قيد عالم ماده بوده است ، بازي کنند ؟(2)
از همين مقوله است اعتقاد راسخ برخي از اين استادان که به خود فرض و واجب مي دانند هر واقعيتي از درون دفاع مقدس را با هر جنس و سنخيتي که باشد، بايد به نگارش در آورد و به تصوير کشاند ، هرچنداين واقعيت ها، حقايق الهي و ناب دوران شکوهمند مقاومت ما را زير سؤال ببرد . اين افکار، ريشه در عمل غربي ها دارد که سال هاست دارند . آن ها را القا مي کنند البته براي سوء استفاده هاي پليد خودشان از عالم بشريت ؛ تا جايي که مي گويند حتي روابط جنسي و خصوصي بين يک زن و شوهر نبايد مخفي باشد ، چرا که يک « واقعيت » است . بنابراين نبايد از آشکار ساختن آن حيا کرد ! (1)
البته شکي نيست که مقوله ي تحول، مقوله ي عظيمي است که حتما بايد به آن پرداخته شود ، اما نه به صورت مستقيم ، بلکه به صورت غير مستقيم و در قالب هايي چون رمان .
حقايق عظيم دوران دفاع اين مردم را با بيان کردن چند واقعيت سطحي و تبيين نشده به زير سؤال بردن ، چندان کار شاقي نيست و آشفته و مشوش کردن اذهان نسلي که تشنه ي دريافتن حقايق آن دوران با شکوه اند ، به يک مشت افکار و خيالات خود خواهانه ، هنر نيست . هنر آن است که همواره اصالت خود را حفظ کنيم و به هر تقدير ، آب در آسياب دشمنان نريزيم و کاري نکنيم که آن ها حاضرند براي انجام آن هزينه هاي هنگفتي صرف کنند .
مقام معظم رهبري ، در آخرين جلسه اي که با کارگردانان و فيلم سازان سينما و تلويزيون داشتند، خطاب به آن کارگردان عزيز و با تجربه که گفت درباره ي جنگ ، ديگر حرفي براي گفتن ندارد ، فرمودند : شما خيلي حرف براي گفتن داريد .
بياييم اين سخن را آويزه ي گوشمان کنيم و به جاي اين که بذر نا اميدي و تخم سوء ظن را در اذهان مخاطبان و جوانانمان بکاريم ، سراغ انبوهي از ناگفته ها و حقايق جنگ برويم که هنوز در مظلوميت و گمنامي به سر مي برند و خيلي هم دلمان را خوش نکنيم به استقبال هايي که هر از گاهي غربي ها از برخي از آثار ما مي کنند و حتي صحبت از ترجمه ي آن ها مي کنند در همان جلسه اي که ذکرش رفت ، رهبر انقلاب به طور مبسوط به اين مسئله پرداختند که : غربي هايي که حاضر نشدند يک پيام امام خميني (ره ) را در ازاي گرفتن هشتاد هزار دلار آن زمان ، در ازاي گرفتن هشتاد هزار دلار آن زمان ، در يکي از روزنامه هايشان چاپ کنند و يا حاضر نشدند به کتاب خانم ابتکار درباره ي قضيه لانه جاسوسي آمريکا مجوز نشر بدهند ، يقينا اگر ميداني هم به هنرمندان و اديبان ما مي دهند ، براي مصالح خودشان است و براي بهره هايي است که مي خواهند از اين ميدان دادن به نفع خودشان ببرند .
بايد دانست که غربي ها هرگاه به آثار قلمي و سينمايي بزرگاني چون شهيد سيد مرتضي آويني ، که قابليت جهاني دارند ، بهاي لازم را دادند و آن طور که متأسفانه آثار منحط آنها رادر کشورمان در سطح وسيع ترويج مي کنيم ،آنها هم اين آثار هدايتگر را در سطح وسيع در کشورشان ترويج کردند ، آن وقت بايد با توجه کردن شان به چند کتاب و فيلم ديگر خوش بين شد و دل خوش کرد . باور کنيد که ما از امام خميني ( ره ) حکيم تر نيستيم که مي فرمود : آن روزي که آمريکا از ما تعريف کند بايد عزا گرفت ؛ ... آن روز معلوم است که بر ما اشکالي وارد شده است . ( صحيفه نور ،ج 18 ، ص78.)

پي نوشت :

1- دکتر جان کولمن که يک جاسوس کارکشته انگليسي است ، در کتابي با عنوان « کميته 300 ، کانون توطئه هاي جهاني » به طور مبسوط به اين مهم پرداخته است .

منبع: برگرفته از مجله ي امتداد شماره 10